مسيح تنها صليبش را بر دوش مي كشد. خداپرستان آزارش مي دهند . سنگش مي زنند و دشنامش مي گويند. مسيح دوستي ندارد. تنها دوستي كه به ياريش مي شتابد مشروب فروش شهر است كه صليبش را بر شانه خود مي گذارد. كسي مسيح را دوست ندارد. تنها كسي كه مسيح را دوست دارد فاحشه معروف شهر مريم مجدليه است كه روزي از عشق پاهاي مسيح را با گيسوانش شستشو داده بود
مسيح را شلاق مي زنند. با ميخ دستهايش را سوراخ مي كنند و به صليبش مي كشند. مسيح را خداپرستان می کشند نه روميان بي اعتقاد به خدا. در آخرين لحظات رنج آور تنهايي و مرگ عشق مريم است كه به او گرمي مي بخشد. يك لبخند عشق مريم به تمام پاكدامني هاي كپك زده مي ارزد و يك لحظه معرفت آدمي بدنام به همه سخنوري هاي صالحان رياكار
يك كم فكر كنين...خيلي مهمه ها...مسيح را خداپرستان ميكشند و تنها كسي كه مسيح رو دوست داره مريمه...مريم مجدليه....فاحشه معروف شهر...يك كم فكر كنين
<< Home