Thursday, November 25, 2004

حرف هفتم


حرف اول : ديشب داشتم ابي گوش ميكردم رسيد به اين آهنگ...بگو از شب كوچه ها --- پرسه هاي بي هدف --- كوچه هاي انتظار --- بوي بارون و علف....هيچ كس نميتونه درك كنه وقتي اينا رو شنيدم چه حالي كردم...و هيچ كس نميدونه چرا....حرف دوم: حامد جان حالا ديگه من نامحرم شدم...حق داري...ولي تو رو خدا مواظب خودت باش...حامد خيلي دوست دارم نميخوام دوباره اذيت بشي...حرف سوم : يه تبريك به يك همكلاسي خوب از طرف بچه هاي كميته علمي و فيزيك 81 و دوستاش تو دانشكده ... آرزوي همه بچه ها خوشبختي شماست و همه واستون دعا ميكنن كه انشالله خوشبخت بشين...حرف چهارم : همه حرفها و كارهام به خاطر خودته...اينو بفهم ستاره كوچولو...نگذار بيشتر از اين بارون چشات رو ببينم و داغون بشم...اينجا نميگم چون خودت ميدوني...آهنگ منو ببخش ابي رو گوش كردي؟...به مقدس ترين واژه كه از حتي از عشق برتره قسمت ميدم درك كن...حرف پنجم : جواد جان هرچه قدر كورش اين روزا روحيش بهتر شده تو داري بد تر ميشي...جون امير سخت نگير... خوب؟...قربون تو دوست خوبم بشم...حرف ششم : فكر كردي من اينقدر بي غرورم كه علي رغم همه چيزايي كه هست از يكي ديگه مثل تو بخوام كه اون كارو بكنه...نه خانومي...تو هيچ وقت منو نميشناسي....ولي بابت همه خوبيهات كه با بدي جواب داده شد ببخش منو...ولي بديهات رو نميبخشم...حرف هفتم : خدايا به محمد قسمت ميدم و به علي...من تو آخرين لحظه ام...دارم سقوط ميكنم...دستمو بگير...اطمينان دارم كه اين كارو ميكني اما... به خودت قسم الان وقتشه
|