ستیزه کن با پیکرم
امروز یه بنده خدایی تو دانشکده این شعر ابی رو میخوند :
وقتی تن حقیرمو به مسلخ تو میبرم
مغلوب قلب من نشو ستیزه کن با پیکرم
اخ که من بزرگ میشم با این ترانه ها ............... انشا الله ابی هزار سال زنده باشه ما هم زیر سایش.........
یه زمانی ایمان به من میگفت تو ظرفیت شعرهای ابی و حرفهای شریعتی رو نداری .......... میگفت همینا تو رو بهم میریزه ..................اما من حاضرم بهم بریزم که هیچ اصلا دیوونه بشم اما حسی رو که این دو نفر به من میدن از دست ندم............... کاش بقیه اینو درک کنن
<< Home